از حبیب یغمائی شاعر و نویسندة معاصر و مدیر مجلة نامآور یغما (متولد 1277ش ـ متوفی 1363ش)، نامهها و مکتوبات متعددی برجای مانده است.
آنها را که برای دوستان نویسنده و شاعر و محقّق خود یا برای همکاران مجله یغما نوشته و ارسال داشته، اکنون نزد همان کسان یا وارثان آنان نگهداری میشود. از این میان، برخی آنها را که به استاد روانشاد ایرج افشار نگاشته، نخست در مجله آینده و سپس در «یغمای ۳۲» به طبع رسیده است. برخی نامههای دیگر او را کسانی از جمله باقرزاده بقا، شاعر خراسانی، و منوچهر قدسی، شاعر اصفهانی، در آثار خود با ذکر نام چاپ کردهاند، اما هنوز اکثر آنها انتشار نیافته است.
جدا از اینها، او نامههای زیادی برای کسان نزدیک خود از جمله پدر، برادران و فرزندان اینان و معاریف خوربیابانک ـ زادگاه خود ـ نگاشته که برخی از آنها حاوی مطالب مفید ادبی یا اجتماعی است. این نامهها اکثراً گردآوری شده و نزدیک به ۲۰۰ نامه نزد نگارنده این سطور است که یکی دو مورد آن را در ارجنامه حبیب یغمائی که حدود چهار سال قبل میراث مکتوب به چاپ رسانده، درج کردهام، اما بقیه نامههای دسته اخیر هم حاوی فواید بسیار است، فواید سیاسی، اجتماعی و ادبی.
یغمائی به سال 1295 ش در هجده سالگی، زادگاه خود را ترک گفت. به سمنان و از آنجا به شاهرود و دامغان رفت و پس از پنج سال توقف، در سال 1300 ش به تهران آمد و مدت ۶۳ سال تا هنگام درگذشت، در این شهر زیست. تعداد نامههایی که از زمان مهاجرت از زادگاه تا سال درگذشت، یعنی مدت ۶۸ سال نوشته، فراوان است؛ بسیاری از آنها حاوی مطایبات و طنزهایی است که عجالتاً قابل انتشار نیستند، باید دهها سال بگذرد تا شوخیهایی که به مخاطبان خود نوشته، اخلاف آنان را نرنجاند.
یغمائی در نوشتن همچون گفتار، صریحاللهجه و بیپروا بود، چنانکه در اشعارش نیز گاه این خصلت خود را بروز داده است. او همچون اغلب افراد شاعر مسلک یا کسانی که قوه مخیّلهاشان قوی است، حالات مختلف داشت. با انتشار گزیدهای از این نامهها، به ویژه مکتوباتی که از مکه، مدینه و عتبات برای برادر و همسرش نگاشته، روشن خواهد شد که یغمایی در جوانبی از زندگی خود عقاید مذهبی و حالات عرفانی شدید داشته است، چنانکه خود گوید پس از اشتغال به تصحیح کتاب معتبر ترجمه تفسیر طبری ـ که کهنترین ترجمه و تفسیر قرآن کریم به زبان پارسی است ـ برای سفر حج و زیارت خانه خدای برانگیخته شده است. عین گفتار او که در مقدمه جلد هفتم ـ آخرین مجلّد ترجمه تفسیر طبری ـ نگاشته، خواندنی است:
«بازگفتن این نکته نیز بجاست که مطالعه این کتاب مقدس به مصحح را به زیارت خانه خدای و خانة پیغامبر خدای برانگیخت و در ذیقعده و ذیحجه سال 1384 هـ .ق، این توفیق نصیب افتاد. هم در این سفر بسیاری از مساجد و معابر و مزارات و بقاع و سرایها و دیگر جایگاههای مذهبی و تاریخی را (که ذکر آنها در این کتاب مقدس رفته است) از نزدیک مشاهده کرد.»
به دنبال همین سفر بود که او سفرنامه منظوم کوتاهی تحت عنوان «مدینة پیغامبر» سرود که بارها به طبع رسیده است.
آخرین نامههای مندرج در این مقاله که مربوط به سالهای آخر زندگی اوست، در خصوص کتابخانهای است که در خوربیابانک تأسیس کرده بود و پس از انقلاب دچار نابسامانی و پراکندگی شد. در سال آخر زندگی هم قصد داشت به زادگاه خود برگردد و در آنجا سکونت کند. نامه منظومی هم خطاب به استاد باقر جندقی (معمار مشهور شهرک جندق) راجع به این موضوع نوشته است، این نامه را او در ۲۹ آبان 1361 فرستاده، امّا کمتر از دو سال بعد در 24 اردیبهشت 1363 در تهران درگذشت. پیکرش به زادگاه وی انتقال پیدا کرد